صفحه آرایی (مديريت قرائت متن)
نوشتة احمدرضا دالون
*اين مقاله در شصت و هشتمين شماره فصلنامه رسانه منتشر شده است.
براي شناخت هرچه بيشتر مفاهيم «صفحهآرايي» بايد رسانه چاپي را كالبدشكافي كرده و سادهترين جزء آن را مبناي مطالعه قرار داد. يك صفحه مستطيلي، سادهترين و ابتداييترين جزء رسانه چاپي است.
بنابر طبيعت رسانههاي چاپي، مقاديري اطلاعات نوشتاري و تصويري بر روي سطحي مستطيلي تنظيم ميشود. اين اطلاعات نوشتاري و تصويري در واقع «عناصر ثابت و هميشگي» رسانههاي چاپي هستند: تيترها، سوتيترها، ستونهاي متن، عكس، طرح، نمودار، علايم تصويري مثل سركليشهها، خطوط جداكننده، سفيديها، فواصل ميان ستونها، حواشي يا Margin (بالا، چپ، راست، پايين)، شماره صفحات، سرصفحهها، سرستونها، اسامي (نويسنده، مترجم، گزارشگر،...)، پانوشتها، منابع و مآخذ...
با استقرار عناصر يادشده برروي صفحه مستطيلي، دو حالت ممكن است رخ دهد:
1. صفحه موردنظر مخدوش شود.
2. صفحه «بارور» گردد.
چنانچه راه حل دوم را خواسته باشيم، بايستي راه و روش «بارور»سازي يك سطح را بشناسيم.
بارورسازي به معناي سازماندهي ثمربخش، صحيح و منطقي است. ميگويند، منطق قانوني است كه با آن فكر صحيح را از فاسد تشخيص دهند، و نسبت «منطق» به «انديشه» چون نسبت «عروض» است با شعر».1
نسبت «صفحهآرايي» نيز با «محتوا» بيشباهت به چنين رابطهاي نيست. يعني اگر عروض، شعر را آهنگين، موزون و پذيرفتني ميكند، صفحهآرايي نيز بايد اطلاعات نوشتاري هرصفحه را به طرزي موزون و پذيرفتني، سازماندهي كند. و اين نكتهاي است كه غالباً در نزد ارباب جرايد ناديده گرفته ميشود.
در آستانه هزاره سوم، در شرايطي كه نيروي پيام از همه امكانات تقويتكننده به ويژه «بيانتصويري» به نحوي مؤثر سود ميجويد، در زمانهاي كه «كاغذ» و «چاپ» ديگر تنها محملهاي ارتباطي معتبر محسوب نميشوند، و تجهيزات ماهوارهاي و كامپيوتري بر بال امواج، خطوط تازهاي بر نقشه زمين رسم ميكنند و معناي مرزها را تغيير داده و تنها توهمي از مرز را برجاي گذاشتهاند؛ رسانههاي چاپي نبايد و نميتوانند هنوز اندرخم شناخت الفباي اوليه توليد باشند.
قبل از هرچيز، بايستي براي نشريه يك «نام» انتخاب شود. در نامگذاري نشريه به چند نكته بايد توجه داشته باشيم:
ــ حتيالامكان بهتر است نام موردنظر، تك سيلابي باشد.
ــ در صورتي كه بخواهيم نام نشريه با اهداف و سياستهاي آن متناسب باشد، بايستي با جستوجوي فراوان فهرست كاملي از اسامي و واژههايي كه نسبت مستقيم يا حتي غيرمستقيم (اما نه نامربوط) با هدف ما دارند تهيه كنيم.
ــ در نامگذاري به شيوه «نمادين» ممكن است يك رويداد تاريخي، سياسي، مذهبي يا فرهنگي را محور قرار داده و نام نشريه را تعيين كنيم، مثل: 15خرداد، 22 بهمن، نوروز، 17 شهريور،...
ــ گاه ممكن است اسامي ماهها، فصلها و يا مظاهر طبيعي را به عنوان يك نماد در نظر گرفته و نام نشريه را معين كنيم، مثل: مهر، بهار، بهمن، خرداد، آبان، رعد، طوفان، خورشيد، نسيم، فلق، فجر، سحر،...
ــ نامگذاري نمادين، گاه هيچ ارتباط ماهوي و حتي شكلي با روش و سياست يك نشريه ندارد، مثل: كيهان، آشتي، آسيا، شمال، ستاره،... اگر نشريهاي در عرصه مطالعات نجومي چاپ شود و نام آن را كيهان بگذاريم، در اينجا يك نامگذاري مستقيم و صريح انجام شده، اما وقتي كه نام كيهان را براي يك نشريه عمومي يا سياسي انتخاب ميكنيم، يك نامگذاري نمادين صورت گرفته است.
ــ در نامگذاري يك نشريه، زماني كه رويدادي تاريخي، فرهنگي، سياسي، يا... را بهطور نمادين برميگزينيم و آن را تبديل به نام نشريه ميكنيم، بايد حرمت آن واقعه يا نام معتبر تاريخي، ملي، يا... را مراعات كنيم. مثلاً، اگر دست به انتشار نشريهاي بيمحتوا، ضعيف و ناكارآمد بزنيم، تكرار نام نشريه به سرخوردگي مخاطبان ميانجامد و از آن بدتر حرمت و اعتبار آن نام دچار روزمرگي و بيمحتوايي غيرقابل جبران ميشود.
پس از تعيين نام نشريه، بايستي نام موردنظر را طراحي كنيم. پس از طراحي، ديگر فقط با يك «نام» سروكار نداريم، بلكه يك «نشانه نوشته» يا لوگو تايپ (Logo Type) خواهيم داشت.
يك نشانه نوشته (براي استفاده در مطبوعات) داراي چنين ويژگيهايي است:
1. خوانايي: يعني به سهولت، سرعت و بدون مكث خوانده شود و مخاطبان هنگام خواندن آن دچار ترديد و سوءبرداشتهاي مختلف نشوند.
2. همخواني با محتواي نشريه: كوشش براي همخواني شكل لوگو تايپ با روش و محتواي نشريه نبايد منجر به راهحلهاي مندرآوردي و نتايج پيچيده و غيرقابل فهم شود. در طراحي گرافيك بهطور عام و لوگو تايپ بهطور خاص بايد به خاطر داشت كه هر اثر گرافيكي موظف به ايجاد سهولت در رابطه با مخاطب است. مثلاً يك نشريه صنعتي يا يك نشريه ادبي به دو نوع طراحي لوگو تايپ نياز دارند، كه با دخالت در نسبتها، اندازهها، فواصل يا انحناي حروف ميتوان يكي را مشحون از روحيهاي ادبي و ديگري را با جلوهاي صنعتي از آب در آورد.
3. زيبايي: بديهي است كه هر اثر گرافيكي بايد «زيبا» باشد. اما چرا در بيان ويژگيهاي لوگوتايپ، زيبايي اصل نخست به حساب نيامده و «خوانايي» اصل نخست است؟ زيرا در يك لوگو تايپ رسانهاي موفق، زيبايي بايد در استخدام خوانايي باشد. به عبارتي، اگر يك لوگو تايپ زيبا، به سهولت خوانده نشود، چه كاربردي دارد؟
نخستين گام پس از طراحي لوگو تايپ، تدوين رژيم بصري جلد نشريه است. مثلاً در يك ماهنامه كه براساس صحافي از نوع تهچسب يا مفتول جلد ميشود، دو روش كلي در طراحي جلد (Cover design) وجود دارد:
1. طراحي جلد «باز»، «تمام صفحه» يا Full Page .
2. طراحي جلد، با استفاده از كادر ويژه (محل استقرار عكس يا طرح)، بهگونهاي كه بخشي از جلد به صورت آزاد باقي ميماند تا عنوان نشريه و ساير اطلاعات ضروري را در آنجا تنظيم كنند.
در حالت نخست، تصوير (اعم از عكس، گرافيك، يا...) همه سطح جلد را ميپوشاند، اما در حالت دوم، تصوير (اعم از عكس، گرافيك، يا...) در يك قاب (كادر ويژه) عرضه شده و ساير اطلاعات، در فضاي خارج از كادر تنظيم ميشود.
توضيح: برخي از نشريات از تلفيق دو روش فوق طرح جلدشان را آماده ميكنند، كه غالباً به اغتشاش و شلوغي نادلچسبي ميانجامد.
بديهي است نشرياتي كه از ابتدا رژيم بصري جلد خود را معين نميكنند، هرگز به چهرهاي باثبات و جلوهاي مطمئن در نزد مخاطبان خود دست پيدا نميكنند.
بسياري از جلوههاي هنر گرافيك از تركيب و تلفيق دو عامل «نقش» و «نوشته» به دست ميآيد. براي نمونه ميتوان به پوستر، طرح روي جلد كتاب، طرح جلد مجله، طراحي تمبر پستي، طراحي اسكناس، بيلبورد، گرافيك محيطي، طراحي آگهي تبليغاتي و صفحهآرايي اشاره كرد.
نكته در خور توجه در اينجاست كه هركدام از گونههاي هنر گرافيك كه برشمرديم، تنها برروي يك صفحه يا يك سطح رخ ميدهد.
تعامل خلاق ميان «نقش» و «نوشته» چه در پوستر، چه در ابعاد متريك يك بيلبورد و چه در ابعاد كوچك يك تمبرپستي، صرفاً برروي يك سطح تحقق پيدا ميكند. اما در صفحهآرايي، اعم از صفحهآرايي بروشور، كاتالوگ، كتاب، انواع جزوات، مجلات و روزنامهها، از آنجا كه صفحات پيدرپي هستند، تعامل خلاق برروي دهها صفحه رخ ميدهد، و بايد به مجموعه صفحات فكر كرد.
حفظ يكدستي، نظم و روحيه آشنا در چهره تك تك صفحات، بهگونهاي كه مثلاً اگر يك صفحه از نشريهاي 64 صفحهاي را جدا كنند، با يك نظر بتوان تشخيص داد كه اين صفحه مربوط به كدام مجله است. به ويژه اين هماهنگي بايد در دو صفحه روبهروي هم كاملاً رعايت شود.
نخ نامرئي نوعي بصيرت و معرفت زيباشناسانه بايد تك تك صفحات يك نشريه را در يك سازماندهي گرافيكي مديريت كند، تا بتوان به كليتي سازمان يافته و منسجم دست پيدا كرد.
در يك صفحهآرايي پاكيزه، اصولي و خلاق فرصتي براي تفكيك ميان امر «خواندن» و «ديدن» باقي نميماند. به عبارت ديگر، امر ديدني به تقويت امرخواندني و بالعكس ميانجامد.
در صفحهآرايي ـ همچون لوگوتايپ، «زيبايي» فرع بر «كارآيي» است. به ديگر سخن، زيبايي صفحه بايد به سهولت در امر خواندن بينجامد.
صفحهآرايي خلاق، از نوعي منطق به ظاهر ناديدني تبعيت ميكند. در چنين رويكردي، ليآوت (Layout) بر صفحه و نوشته سوار نيست و مخاطب همزمان از تماشاي صفحه و خواندن متن لذت ميبرد، بيآنكه متوجه شيوه «مديريت قرائت متن» كه توسط مديرهنري بر زيباييشناسي صفحه اعمال شده است، بشود.
به تعبيري ديگر، صفحهآرايي خلاق مثل موزيك متن فيلم است كه در نمونههاي موفق، موزيك متن در تاروپود تصوير، كلام، حركت و نور... جذب و هضم ميشود بهگونهاي كه تماشاگر قادر به فاصلهگذاري و تفكيك ميان آنچه ميبيند، ميفهمد و ميشنود نيست.
صفحهآرايي بايد جزئي از معنا و حس نهفته در متن باشد نه يك ژست بصري و متظاهرانه.
در صفحهآرايي، توجه و تأكيد زياد بر سازماندهي عناصر بصري، منجر به تحريك بيش از حد ميل «ديدن» شده و فعل «خواندن» را به عقب ميراند.
در توليد يك رسانه چاپي با دو ساحت كاملاً متفاوت روبهرو هستيم: يك ساحت «زباني» كه از جنس كلمه ساخته شده و يك ساحت «بياني» كه از جنس تصوير است. متوازن كردن اين دو ساحت در يك مجموعه واحد و به هم پيوسته كه از صفحات متعدد تشكيل شده، حاصل همكاري خلاق ميان سردبير و مديرهنري است.
در غلتيدن به وسوسههاي تفنني در پردازش بصري صفحات، مثل وقتي است كه يك نويسنده با عرضه پيچشهاي زائد زباني، تركيبهاي احساساتي و صفات غيرضروري، دچار نثري جعلي و مغلق ميشود. از اينرو، تدوين «دستوركار» در صفحهآرايي بسيار الزامي است.
«دستوركار» در واقع يك ارزيابي همهجانبه است كه مقدار زيبايي و ارزشهاي بصري صفحات را با رويكردهاي محتوايي نشريه ميسنجد. دستوركار به كلامي ديگر همان «مديريت قرائت متن» است.
در مديريت قرائت متن، دو عامل بنيادين و اصلي در گرافيك مطبوعاتي كنترل ميشوند:
1. پردازش عناصر تصويري، يا Graphic System
2. پردازش عناصر نوشتاري، يا Text System .
از آنجا كه «متن» (Text) بيشترين سطح صفحات يك نشريه را ميپوشاند، پيروي از يك دستوركار در پردازش عناصر نوشتاري اهميت بسيار زيادي دارد.
همه عناصري كه در صفحات يك نشريه رؤيت ميشوند (به استثناي متن) در زمره عناصر بصري به حساب ميآيند. هرچند كه ميتوان از Text نيز بهرههاي گرافيكي متنوعي استخراج كرد، اما تعامل خلاق ميان عناصر تصويري و نوشتاري هدف غايي گرافيك مطبوعاتي است.
پينويس:
1. قطبالدين شيرازي از حكماي قرن هفتم و هشتم هجري.
براي شناخت هرچه بيشتر مفاهيم «صفحهآرايي» بايد رسانه چاپي را كالبدشكافي كرده و سادهترين جزء آن را مبناي مطالعه قرار داد. يك صفحه مستطيلي، سادهترين و ابتداييترين جزء رسانه چاپي است.
بنابر طبيعت رسانههاي چاپي، مقاديري اطلاعات نوشتاري و تصويري بر روي سطحي مستطيلي تنظيم ميشود. اين اطلاعات نوشتاري و تصويري در واقع «عناصر ثابت و هميشگي» رسانههاي چاپي هستند: تيترها، سوتيترها، ستونهاي متن، عكس، طرح، نمودار، علايم تصويري مثل سركليشهها، خطوط جداكننده، سفيديها، فواصل ميان ستونها، حواشي يا Margin (بالا، چپ، راست، پايين)، شماره صفحات، سرصفحهها، سرستونها، اسامي (نويسنده، مترجم، گزارشگر،...)، پانوشتها، منابع و مآخذ...
با استقرار عناصر يادشده برروي صفحه مستطيلي، دو حالت ممكن است رخ دهد:
1. صفحه موردنظر مخدوش شود.
2. صفحه «بارور» گردد.
چنانچه راه حل دوم را خواسته باشيم، بايستي راه و روش «بارور»سازي يك سطح را بشناسيم.
بارورسازي به معناي سازماندهي ثمربخش، صحيح و منطقي است. ميگويند، منطق قانوني است كه با آن فكر صحيح را از فاسد تشخيص دهند، و نسبت «منطق» به «انديشه» چون نسبت «عروض» است با شعر».1
نسبت «صفحهآرايي» نيز با «محتوا» بيشباهت به چنين رابطهاي نيست. يعني اگر عروض، شعر را آهنگين، موزون و پذيرفتني ميكند، صفحهآرايي نيز بايد اطلاعات نوشتاري هرصفحه را به طرزي موزون و پذيرفتني، سازماندهي كند. و اين نكتهاي است كه غالباً در نزد ارباب جرايد ناديده گرفته ميشود.
در آستانه هزاره سوم، در شرايطي كه نيروي پيام از همه امكانات تقويتكننده به ويژه «بيانتصويري» به نحوي مؤثر سود ميجويد، در زمانهاي كه «كاغذ» و «چاپ» ديگر تنها محملهاي ارتباطي معتبر محسوب نميشوند، و تجهيزات ماهوارهاي و كامپيوتري بر بال امواج، خطوط تازهاي بر نقشه زمين رسم ميكنند و معناي مرزها را تغيير داده و تنها توهمي از مرز را برجاي گذاشتهاند؛ رسانههاي چاپي نبايد و نميتوانند هنوز اندرخم شناخت الفباي اوليه توليد باشند.
قبل از هرچيز، بايستي براي نشريه يك «نام» انتخاب شود. در نامگذاري نشريه به چند نكته بايد توجه داشته باشيم:
ــ حتيالامكان بهتر است نام موردنظر، تك سيلابي باشد.
ــ در صورتي كه بخواهيم نام نشريه با اهداف و سياستهاي آن متناسب باشد، بايستي با جستوجوي فراوان فهرست كاملي از اسامي و واژههايي كه نسبت مستقيم يا حتي غيرمستقيم (اما نه نامربوط) با هدف ما دارند تهيه كنيم.
ــ در نامگذاري به شيوه «نمادين» ممكن است يك رويداد تاريخي، سياسي، مذهبي يا فرهنگي را محور قرار داده و نام نشريه را تعيين كنيم، مثل: 15خرداد، 22 بهمن، نوروز، 17 شهريور،...
ــ گاه ممكن است اسامي ماهها، فصلها و يا مظاهر طبيعي را به عنوان يك نماد در نظر گرفته و نام نشريه را معين كنيم، مثل: مهر، بهار، بهمن، خرداد، آبان، رعد، طوفان، خورشيد، نسيم، فلق، فجر، سحر،...
ــ نامگذاري نمادين، گاه هيچ ارتباط ماهوي و حتي شكلي با روش و سياست يك نشريه ندارد، مثل: كيهان، آشتي، آسيا، شمال، ستاره،... اگر نشريهاي در عرصه مطالعات نجومي چاپ شود و نام آن را كيهان بگذاريم، در اينجا يك نامگذاري مستقيم و صريح انجام شده، اما وقتي كه نام كيهان را براي يك نشريه عمومي يا سياسي انتخاب ميكنيم، يك نامگذاري نمادين صورت گرفته است.
ــ در نامگذاري يك نشريه، زماني كه رويدادي تاريخي، فرهنگي، سياسي، يا... را بهطور نمادين برميگزينيم و آن را تبديل به نام نشريه ميكنيم، بايد حرمت آن واقعه يا نام معتبر تاريخي، ملي، يا... را مراعات كنيم. مثلاً، اگر دست به انتشار نشريهاي بيمحتوا، ضعيف و ناكارآمد بزنيم، تكرار نام نشريه به سرخوردگي مخاطبان ميانجامد و از آن بدتر حرمت و اعتبار آن نام دچار روزمرگي و بيمحتوايي غيرقابل جبران ميشود.
پس از تعيين نام نشريه، بايستي نام موردنظر را طراحي كنيم. پس از طراحي، ديگر فقط با يك «نام» سروكار نداريم، بلكه يك «نشانه نوشته» يا لوگو تايپ (Logo Type) خواهيم داشت.
يك نشانه نوشته (براي استفاده در مطبوعات) داراي چنين ويژگيهايي است:
1. خوانايي: يعني به سهولت، سرعت و بدون مكث خوانده شود و مخاطبان هنگام خواندن آن دچار ترديد و سوءبرداشتهاي مختلف نشوند.
2. همخواني با محتواي نشريه: كوشش براي همخواني شكل لوگو تايپ با روش و محتواي نشريه نبايد منجر به راهحلهاي مندرآوردي و نتايج پيچيده و غيرقابل فهم شود. در طراحي گرافيك بهطور عام و لوگو تايپ بهطور خاص بايد به خاطر داشت كه هر اثر گرافيكي موظف به ايجاد سهولت در رابطه با مخاطب است. مثلاً يك نشريه صنعتي يا يك نشريه ادبي به دو نوع طراحي لوگو تايپ نياز دارند، كه با دخالت در نسبتها، اندازهها، فواصل يا انحناي حروف ميتوان يكي را مشحون از روحيهاي ادبي و ديگري را با جلوهاي صنعتي از آب در آورد.
3. زيبايي: بديهي است كه هر اثر گرافيكي بايد «زيبا» باشد. اما چرا در بيان ويژگيهاي لوگوتايپ، زيبايي اصل نخست به حساب نيامده و «خوانايي» اصل نخست است؟ زيرا در يك لوگو تايپ رسانهاي موفق، زيبايي بايد در استخدام خوانايي باشد. به عبارتي، اگر يك لوگو تايپ زيبا، به سهولت خوانده نشود، چه كاربردي دارد؟
نخستين گام پس از طراحي لوگو تايپ، تدوين رژيم بصري جلد نشريه است. مثلاً در يك ماهنامه كه براساس صحافي از نوع تهچسب يا مفتول جلد ميشود، دو روش كلي در طراحي جلد (Cover design) وجود دارد:
1. طراحي جلد «باز»، «تمام صفحه» يا Full Page .
2. طراحي جلد، با استفاده از كادر ويژه (محل استقرار عكس يا طرح)، بهگونهاي كه بخشي از جلد به صورت آزاد باقي ميماند تا عنوان نشريه و ساير اطلاعات ضروري را در آنجا تنظيم كنند.
در حالت نخست، تصوير (اعم از عكس، گرافيك، يا...) همه سطح جلد را ميپوشاند، اما در حالت دوم، تصوير (اعم از عكس، گرافيك، يا...) در يك قاب (كادر ويژه) عرضه شده و ساير اطلاعات، در فضاي خارج از كادر تنظيم ميشود.
توضيح: برخي از نشريات از تلفيق دو روش فوق طرح جلدشان را آماده ميكنند، كه غالباً به اغتشاش و شلوغي نادلچسبي ميانجامد.
بديهي است نشرياتي كه از ابتدا رژيم بصري جلد خود را معين نميكنند، هرگز به چهرهاي باثبات و جلوهاي مطمئن در نزد مخاطبان خود دست پيدا نميكنند.
بسياري از جلوههاي هنر گرافيك از تركيب و تلفيق دو عامل «نقش» و «نوشته» به دست ميآيد. براي نمونه ميتوان به پوستر، طرح روي جلد كتاب، طرح جلد مجله، طراحي تمبر پستي، طراحي اسكناس، بيلبورد، گرافيك محيطي، طراحي آگهي تبليغاتي و صفحهآرايي اشاره كرد.
نكته در خور توجه در اينجاست كه هركدام از گونههاي هنر گرافيك كه برشمرديم، تنها برروي يك صفحه يا يك سطح رخ ميدهد.
تعامل خلاق ميان «نقش» و «نوشته» چه در پوستر، چه در ابعاد متريك يك بيلبورد و چه در ابعاد كوچك يك تمبرپستي، صرفاً برروي يك سطح تحقق پيدا ميكند. اما در صفحهآرايي، اعم از صفحهآرايي بروشور، كاتالوگ، كتاب، انواع جزوات، مجلات و روزنامهها، از آنجا كه صفحات پيدرپي هستند، تعامل خلاق برروي دهها صفحه رخ ميدهد، و بايد به مجموعه صفحات فكر كرد.
حفظ يكدستي، نظم و روحيه آشنا در چهره تك تك صفحات، بهگونهاي كه مثلاً اگر يك صفحه از نشريهاي 64 صفحهاي را جدا كنند، با يك نظر بتوان تشخيص داد كه اين صفحه مربوط به كدام مجله است. به ويژه اين هماهنگي بايد در دو صفحه روبهروي هم كاملاً رعايت شود.
نخ نامرئي نوعي بصيرت و معرفت زيباشناسانه بايد تك تك صفحات يك نشريه را در يك سازماندهي گرافيكي مديريت كند، تا بتوان به كليتي سازمان يافته و منسجم دست پيدا كرد.
در يك صفحهآرايي پاكيزه، اصولي و خلاق فرصتي براي تفكيك ميان امر «خواندن» و «ديدن» باقي نميماند. به عبارت ديگر، امر ديدني به تقويت امرخواندني و بالعكس ميانجامد.
در صفحهآرايي ـ همچون لوگوتايپ، «زيبايي» فرع بر «كارآيي» است. به ديگر سخن، زيبايي صفحه بايد به سهولت در امر خواندن بينجامد.
صفحهآرايي خلاق، از نوعي منطق به ظاهر ناديدني تبعيت ميكند. در چنين رويكردي، ليآوت (Layout) بر صفحه و نوشته سوار نيست و مخاطب همزمان از تماشاي صفحه و خواندن متن لذت ميبرد، بيآنكه متوجه شيوه «مديريت قرائت متن» كه توسط مديرهنري بر زيباييشناسي صفحه اعمال شده است، بشود.
به تعبيري ديگر، صفحهآرايي خلاق مثل موزيك متن فيلم است كه در نمونههاي موفق، موزيك متن در تاروپود تصوير، كلام، حركت و نور... جذب و هضم ميشود بهگونهاي كه تماشاگر قادر به فاصلهگذاري و تفكيك ميان آنچه ميبيند، ميفهمد و ميشنود نيست.
صفحهآرايي بايد جزئي از معنا و حس نهفته در متن باشد نه يك ژست بصري و متظاهرانه.
در صفحهآرايي، توجه و تأكيد زياد بر سازماندهي عناصر بصري، منجر به تحريك بيش از حد ميل «ديدن» شده و فعل «خواندن» را به عقب ميراند.
در توليد يك رسانه چاپي با دو ساحت كاملاً متفاوت روبهرو هستيم: يك ساحت «زباني» كه از جنس كلمه ساخته شده و يك ساحت «بياني» كه از جنس تصوير است. متوازن كردن اين دو ساحت در يك مجموعه واحد و به هم پيوسته كه از صفحات متعدد تشكيل شده، حاصل همكاري خلاق ميان سردبير و مديرهنري است.
در غلتيدن به وسوسههاي تفنني در پردازش بصري صفحات، مثل وقتي است كه يك نويسنده با عرضه پيچشهاي زائد زباني، تركيبهاي احساساتي و صفات غيرضروري، دچار نثري جعلي و مغلق ميشود. از اينرو، تدوين «دستوركار» در صفحهآرايي بسيار الزامي است.
«دستوركار» در واقع يك ارزيابي همهجانبه است كه مقدار زيبايي و ارزشهاي بصري صفحات را با رويكردهاي محتوايي نشريه ميسنجد. دستوركار به كلامي ديگر همان «مديريت قرائت متن» است.
در مديريت قرائت متن، دو عامل بنيادين و اصلي در گرافيك مطبوعاتي كنترل ميشوند:
1. پردازش عناصر تصويري، يا Graphic System
2. پردازش عناصر نوشتاري، يا Text System .
از آنجا كه «متن» (Text) بيشترين سطح صفحات يك نشريه را ميپوشاند، پيروي از يك دستوركار در پردازش عناصر نوشتاري اهميت بسيار زيادي دارد.
همه عناصري كه در صفحات يك نشريه رؤيت ميشوند (به استثناي متن) در زمره عناصر بصري به حساب ميآيند. هرچند كه ميتوان از Text نيز بهرههاي گرافيكي متنوعي استخراج كرد، اما تعامل خلاق ميان عناصر تصويري و نوشتاري هدف غايي گرافيك مطبوعاتي است.
پينويس:
1. قطبالدين شيرازي از حكماي قرن هفتم و هشتم هجري.